[اسم]

der Geschäftsmann

/ɡəˈʃɛfʦˌman/
قابل شمارش مذکر
[جمع: geschäftsmänner] [ملکی: geschäftsmann(e)s] [مونث: geschäftsfrau]

1 تاجر بازرگان

  • 1.Großvater ist Geschäftsmann und weiß, was der Vater will.
    1. پدربزرگ بازرگان است و می‌داند که پدر چه چیزی می‌خواهد.
  • 2.Sabine ist eine erfolgreiche Geschäftsfrau geworden.
    2. "سابینه" تاجری موفق شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان