[اسم]

das Händewaschen

/hˈɛndeːvˌaʃən/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Händewaschens]

1 شستن دست

  • 1.Der Erzieher ruft alle Kinder zum Händewaschen.
    1. مربی همه کودکان را برای شستن دست صدا می‌زند.
  • 2.Richtiges Händewaschen ist der wichtigste Schritt zur Verhinderung einer Infektionsausbreitung.
    2. درست شستن دست مهم‌ترین گام برای جلوگیری از گسترش عفونت است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان