[اسم]

die Hoffnung

/ˈhɔfnʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Hoffnungen] [ملکی: Hoffnung]

1 امید

  • 1.Es gab keine Hoffnung mehr die Vermissten zu finden.‎
    1. دیگر امیدی به پیدا کردن افراد گم‌شده نیست.
  • 2.Ich habe große Hoffnung, dass ich nächste Woche aus dem Krankenhaus entlassen werde.
    2. من خیلی امید دارم که هفته دیگه از بیمارستان مرخص شده باشم.
  • 3.Man darf die Hoffnung nicht verlieren.
    3. آدم نباید هیچ وقت امید[ش] را از دست بدهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان