[قید]

immer

/ˈɪmɐ/
غیرقابل مقایسه

1 همیشه مدام

  • 1.Die Schmerzen werden immer schlimmer.
    1. این درد مدام دارد بدتر می‌شود.
  • 2.Er ist immer nett und höflich.
    2. او همیشه خوب و مؤدب است.
  • 3.Frau Bast kommt immer zu spät.
    3. خانم "باست" همیشه خیلی دیر می‌آید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان