[قید]

immer mal wieder

/ˈɪmɜ mˈɑːl vˈiːdɜ/
غیرقابل مقایسه

1 گاه و بیگاه گهگاه

  • 1.Ich werde versuchen immer mal wieder von Emily zu berichten.
    1. من سعی خواهم کرد گاه و بیگاه از "امیلی" خبر دهم.
  • 2.Jack bekam immer mal wieder Briefe von ihm.
    2. "جک" گاه و بیگاه از او نامه‌هایی دریافت می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان