[اسم]

das Inland

/ˈɪnˌlant/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Inland(e)s]

1 داخل داخل کشور

  • 1.Die Waren sind nur für das Inland bestimmt.
    1. کالاها تنها برای داخل کشور معین شدند.
  • 2.Mit Besuchen im Ausland versuchte der Kanzler von der Krise im Inland abzulenken.
    2. صدر اعظم با دیدار از خارجه برای منحرف‌کردن از بحران داخلی تلاش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان