Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . اینترنتگرد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Internetsurfer
/ˈɪntɐnɛtˌzœʁfɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Internetsurfer]
[ملکی: Internetsurfers]
1
اینترنتگرد
وبگرد
1.Diese Internetsurfer finden nachts nie den Weg ins Bett.
1. این وبگردها شبها هرگز راهی به تخت خواب پیدا نمیکنند.
2.Dieser Bereich kann ohne jede Einschränkung von jedem Internetsurfer besucht werden.
2. این قسمت میتواند بدون هیچ محدودیتی توسط هر اینترنتگردی مشاهده بشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
internetseite
internetportal
internetplattform
internetforum
internetanschluss
internetzugang
internieren
internierung
internist
interpol
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان