Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . مصاحبه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
interviewen
/ɪntɐˈvjuːən/
فعل گذرا
[گذشته: interviewte]
[گذشته: interviewte]
[گذشته کامل: interviewt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
مصاحبه کردن
1.Der Reporter interviewte den Schauspieler.
1. گزارشگر با بازیگر مصاحبه کرد.
2.Ein Journalist muss auch Personen interviewen, die er gar nicht mag.
2. یک روزنامهنگار باید با افرادی که اصلاً دوست ندارد هم مصاحبه کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
interview
intervention
intervenieren
intervall
interpunktion
interviewer
interviewfrage
intim
intimität
intolerant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان