[عبارت]

jemandem fällt die Decke auf den Kopf

/jeːmandəm fɛlt diː dɛkə aʊf deːn kɔpf/

1 (کسی) حوصله خانه را نداشتن به تنوع نیاز داشتن

  • 1.Seid Ihr alleinerziehend, und fällt Euch manchmal die Decke auf den Kopf?
    1. آیا شما تک‌سرپرست هستید و برخی اوقات حوصله‌ خانه را ندارید؟
  • 2.Seit Tagen sind wir nur in unserer Wohnung und lernen für die Prüfung. Mir fällt schon die Decke auf den Kopf.
    2. روزهاست که ما فقط در آپارتمان خود هستیم و برای امتحان درس می‌خوانیم. من واقعا به تنوع نیاز دارم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "سقف بر روی سر کسی افتادن" است و کنایه از زمان زیادی را در خانه سپری کردن و به تنوع نیاز داشتن، دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان