[جمله]

jemandem ist eine Laus über die Leber gelaufen.

/ˈjeːmandəm ɪst ˈaɪ̯nə laʊ̯s ˈyːbɐ diː ˈleːbɐ ɡəˈlaʊ̯fn̩/

1 به هول و ولا افتادن دچار وسوسه و هیجان شدن

  • 1.lch weiß auch nicht, welche Laus ihr über die Leber gelaufen ist. Aber sie ärgert sich schon seit ein paar Tagen über alles.
    1. من هم نمی‌دانم که چرا او به هول و ولا افتاده است ولی او چندین هفته است که برای همه عصبانی می‌شود.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "شپشی به جگر کسی افتادن" است. شپش در اینجا نماد یک چیز جزئی و جگر از زمان باستان یکی از اندام‌های اصلی بدن محسوب می‌شده است. این عبارت کنایه از "دچار وسواس شدن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان