[عبارت]

jemandem steht das Wasser bis zum Hals

/ˈjeːmandm̩ ˈʃteːt das ˈvasɐ bɪs ʦʊm ˈhals/

1 مشکل اقتصادی داشتن (از نظر مالی) گرفتار بودن

  • 1.Der Firma steht das Wasser bis zum Hals.
    1. شرکت از نظر اقتصادی مشکل دارد.
  • 2.Mir steht das Wasser bis zum Hals, while lch mein ganzes Geld für die Autoreparatur ausgegeben habe.
    2. من مشکل اقتصادی دارم چون که تمام پول خود را برای تعمیر اتومبیلم خرج کردم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "آب تا گردن کسی ایستادن" است، در اینجا غرق شدن نماد گرفتاری و این عبارت به طور کلی کنایه از "گرفتار بودن" و به طور ویژه "مشکل اقتصادی داشتن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان