1.Der Autohändler versuchte, ihn über den Tisch zu ziehen.
1.
فروشنده خودرو سعی کرد که او را فریب بدهد.
2.Ich lass mich doch nicht über den Tisch ziehen!
2.
من نمیگذارم که مرا فریب بدهند.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "کسی را از روی میز کشیدن" است و احتمالا به ورزشی باستانی در ناحیه بایرن به نام "Fingerhakeln" که در آن شرکتکنندگان باید به وسیله انگشت میانی با یکدیگر مبارزه کنند، اشاره دارد.