Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . حالا
2 . امروزه
3 . حالا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
jetzt
/jɛtst/
غیرقابل مقایسه
1
حالا
الان
مترادف و متضاد
augenblicklich
derzeit
gegenwärtig
momentan
1.Ab jetzt werde ich wieder öfter ins Fitnessstudio gehen.
1. از حالا (به بعد) بیشتر به باشگاه بدنسازی میروم.
2.Bis jetzt hat alles gut geklappt.
2. تا حالا همهچیز خوب پیش رفتهاست.
3.Ich muss jetzt gehen.
3. من حالا (دیگر) باید بروم.
4.Jetzt machen wir eine Pause.
4. حالا یک استراحت خواهیم داشت.
5.Jetzt oder nie! Du musst dich entscheiden.
5. (یا) الان یا هیچوقت! تو باید انتخابت را بکنی.
6.Über viele Dinge denke ich jetzt anders als früher.
6. من حالا در مورد خیلی چیزها متفاوت از قبل فکر میکنم.
2
امروزه
در حال حاضر
مترادف و متضاد
heute
heutzutage
in diesen Tagen
1.Es gibt jetzt viel mehr Möglichkeiten als noch vor ein paar Jahren
1. در حال حاضر فرصتهای بیشتری در مقایسه با چند سال پیش وجود دارد.
2.Viele Leute gehen jetzt joggen, um etwas für ihre Gesundheit zu tun
2. امروزه مردم زیادی به پیادهروی [آهسته دویدن] میروند تا کاری برای سلامتی خود انجام بدهند.
[حرف]
jetzt
/jɛtst/
3
حالا
خب حالا
1.Von wem mag jetzt der Brief sein?
1. خب حالا نامه از طرف کی است؟
2.Wo habe ich jetzt meine Fahrkarte gelassen?
2. حالا بلیطهایم را کجا گذاشتهام؟
تصاویر
کلمات نزدیک
jetzig
jetten
jet
jesus
jersey
jetzt ist sense!
jeweilig
jeweils
jiddisch
job
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان