[اسم]

der Körper

/ˈkœɐ̯pɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Körper] [ملکی: Körpers]

1 بدن

  • 1.Der Arzt sagt, ich muss etwas für meinen Körper tun, z. B. schwimmen oder Fahrrad fahren.
    1. دکتر می‌گوید که من باید کاری برای بدنم انجام بدهم، مثلاً شنا یا دوچرخه‌سواری.
  • 2.Sport trainiert den ganzen Körper.
    2. ورزش تمام بدن را تمرین می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان