[صفت]

kaputt

/kaˈpʊt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: kaputter] [حالت عالی: kaputtest-]

1 خراب

  • 1.Das Radio ist kaputt.
    1. رادیو خراب است.
  • 2.Das Türschloss ist kaputt.
    2. قفل در خراب است.
  • 3.Unsere Waschmaschine ist kaputt.
    3. ماشین لباس‌شویی ما خراب است.

2 خسته

  • 1.Ich bin noch ganz kaputt von der Reise.
    1. من هنوز از مسافرت کاملاً خسته‌ام [هنوز خستگی مسافرت در من مانده‌است].
  • 2.Ich bin viel zu kaputt, um noch ins Kino zu gehen.
    2. من برای سینما رفتن خیلی خسته‌ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان