Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . ثمر دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
klappen
/ˈklapən/
فعل ناگذر
[گذشته: klappte]
[گذشته: klappte]
[گذشته کامل: geklappt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
ثمر دادن
به نتیجه رسیدن، پیش رفتن
مترادف و متضاد
gelingen
glattgehen
glücken
klargehen
Es klappt.
انجام شد. [به ثمر نشست]
1. Es gab keine Schwierigkeiten, alles hat geklappt.
1. مشکلاتی وجود نداشت، [اما] همه چیز به نتیجه رسید.
2. Wie war die Reise? – Gut. Es hat alles prima geklappt.
2. مسافرت چطور بود؟ - خوب. همه چیز عالی پیش رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
klappe
klappbett
klangcollage
klang
klampfe
klapperig
klappern
klapperschlange
klappfahrrad
klapprig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان