[صفت]

knapp

/knap/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: knapper] [حالت عالی: knappsten]

1 کمیاب محدود، کم

مترادف و متضاد dürftig karg spärlich reichlich viel
  • 1.Mach schnell. Die Zeit ist knapp.
    1. زود باش. وقت کم است.
  • 2.Unser Geld wird knapp. Wir müssen sparen.
    2. پول ما کم شده‌است. ما باید صرفه جویی کنیم.

2 کمتر از به سختی

مترادف و متضاد weniger als
  • 1.Der Tisch hat nur knapp 50 Euro gekostet.
    1. میز کمتر از 50 یورو خرج برداشت.
  • 2.Die Fahrt war kurz. Nur knapp eine Stunde.
    2. سفر کوتاه بود. کمتر از یک ساعت.
  • 3.Die Wohnung hat nur knapp 30 m².
    3. آپارتمان به سختی 30 متر مربع می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان