[فعل]

kommunizieren

/kɔmuniˈʦiːʀən/
فعل ناگذر
[گذشته: kommunizierte] [گذشته: kommunizierte] [گذشته کامل: kommuniziert] [فعل کمکی: haben ]

1 تماس یافتن ارتباط برقرار کردن

  • 1.Ich benutze das Telefon, um mit meinen Kunden zu kommunizieren.
    1. من برای ارتباط با مشتری‌هایم از تلفن استفاده می‌کنم.
  • 2.So kann jeder mit jeden direkt kommunizieren.
    2. این‌گونه، هرکسی با شخص دیگر به طور مستقیم در ارتباط است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان