[اسم]

die Kompetenz

/kɔmpəˈtɛnʦ/
قابل شمارش مونث
[جمع: kompetenzen] [ملکی: kompetenz]

1 مهارت توانایی

مترادف و متضاد Befähigung fähigkeit fertigkeit
  • 1.Die neue Schule hat die soziale Kompetenz meines Sohnes sehr verbessert.
    1. مدرسه جدید، مهارت‌های اجتماعی پسرم را خیلی بهتر کرده‌است.
  • 2.Ich habe die richtigen Kompetenzen und Fähigkeiten für den Job.
    2. من برای شغل توانایی‌ها و قابلیت‌های مناسبی دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان