[اسم]

der Kompromiss

/kɔmpʀoˈmɪs/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Kompromisse] [ملکی: Kompromisses]

1 سازش مصالحه، توافق

مترادف و متضاد Einigung
  • 1.Alle wollen etwas anderes. Wir müssen einen Kompromiss finden.
    1. هر کسی چیزی متفاوت می‌خواهد. ما باید یک توافق پیدا کنیم [به توافق برسیم].
  • 2.Der Kompromiss war für beide Parteien annehmbar.
    2. مصالحه برای هر دو حزب قابل قبول بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان