[اسم]

der Krümel

/ˈkʀyːməl/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Krümel] [ملکی: Krümels]

1 خرده (نان و ..)

  • 1.der Brotkrümel
    1. خرده نان
  • 2.Der Kellner wischte die Krümel vom Tisch.
    2. پیشخدمت خرده‌ها را از روی میز پاک کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان