[اسم]

die Kreuzfahrt

/ˈkʀɔɪ̯ʦˌfaːɐ̯t/
قابل شمارش مونث
[جمع: kreuzfahrten] [ملکی: kreuzfahrt]

1 سفر دریایی

مترادف و متضاد Schiffsreise Seereise
  • 1.Das Paar machte eine Kreuzfahrt in der Karibik.
    1. این زوج به کارائیب سفر دریایی کردند.
  • 2.Der Zweck dieser Kreuzfahrt ist primitive Kulturen kennenzulernen.
    2. علت این سفر دریایی، شناختن فرهنگ‌های اولیه است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان