[صفت]

kulturkritisch

/kʊlˈtuːɐ̯ˌkʁiːtɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: kulturkritischer] [حالت عالی: kulturkritischsten]

1 مرتبط به انتقاد فرهنگی

  • 1.Er formuliert seine kulturkritische Haltung mit Hilfe Ironie.
    1. او نگرش مرتبط به انتقاد فرهنگی خود را با استفاده از کنایه به زبان آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان