[صفت]

laut

/laʊ̯t/
قابل مقایسه

1 بلند پر سروصدا

مترادف و متضاد dröhnend geräuschvoll lärmend lärmig schallend leise
  • 1.Jens hat eine sehr laute Stimme.
    1. "ینس" صدای خیلی بلندی دارد.
  • 2.Können Sie bitte etwas lauter sprechen?
    2. لطفاً می‌توانید کمی بلندتر صحبت کنید؟
  • 3.Nicht so laut! Das Baby schläft.
    3. اینقدر بلند نه! بچه خواب است.
jemandem zu laut sein
برای کسی خیلی پر سروصدا بودن
  • Lass uns gehen. Hier ist es mir zu laut.
    بیا بریم. این‌جا برای من خیلی پر سروصدا است.
[حرف اضافه]

laut

/laʊ̯t/
[همراه: dative]

2 طبق به‌گفته، براساس

مترادف و متضاد entsprechend gemäß nach
laut amtlicher Mitteilung/Fahrplan/...
طبق گزارش رسمی/برنامه حرکت/...
  • 1. laut Berichten der Polizei ist er verhaftet.
    1. طبق گزارشات پلیس او دستگیر شده‌است.
  • 2. Laut Fahrplan müsste der Bus da sein.
    2. طبق برنامه حرکت اتوبوس باید آن‌جا باشد.
  • 3. Laut Wetterbericht gibt es morgen Regen.
    3. به‌گفته گزارش هواشناسی فردا باران می‌بارد.
laut Grundgesetz
طبق قانون اساسی
  • Laut Grundgesetz ist es die alleinige Aufgabe der Polizei, für Sicherheit im Inland zu sorgen.
    طبق قانون اساسی تنها وظیفه پلیس تأمین امنیت در داخل کشور است.
[اسم]

der Laut

/laʊ̯t/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Laute] [ملکی: Laut(e)s]

3 صدا آوا

مترادف و متضاد Geräusch Klang Ton
  • 1.Die Tür öffnete sich ohne Laut.
    1. در بدون هیچ صدایی باز شد.
  • 2.Kleinkinder bringen Laute aller Sprachen hervor.
    2. بچه‌های کوچک، آواهای همه زبان‌ها را ادا می‌کنند.
ein dumpfer/schriller/leiser/... Laut
یک صدای بم/تیز/آهسته/...
Laut von sich (Dat.) geben
صدا درآوردن
  • Er kann keinen Laut von sich geben.
    او نمی‌تواند صدایی از خود دربیاورد [حرف بزند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان