[اسم]

das Loch

/lɔx/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Löcher] [ملکی: Loch(e)s]

1 سوراخ

  • 1.Deine Hose hat ein Loch. – Ja, sie ist schon alt.
    1. شلوارت یک سوراخ دارد. - بله، دیگر کهنه شده‌است.
  • 2.Ich habe ein Loch im Zahn. Ich muss zum Zahnarzt.
    2. من یک سوراخ در دندان (خود) دارم. باید پیش دندان‌پزشک بروم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان