Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . سوراخ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
das Loch
/lɔx/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Löcher]
[ملکی: Loch(e)s]
1
سوراخ
1.Deine Hose hat ein Loch. – Ja, sie ist schon alt.
1. شلوارت یک سوراخ دارد. - بله، دیگر کهنه شدهاست.
2.Ich habe ein Loch im Zahn. Ich muss zum Zahnarzt.
2. من یک سوراخ در دندان (خود) دارم. باید پیش دندانپزشک بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
loblied
lobenswert
loben
lobby
lob
lochen
locher
locke
locken
lockenwickler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان