Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . ارزش (چیزی را) داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
sich lohnen
/ˈloːnən/
فعل بازتابی
[گذشته: lohnte]
[گذشته: lohnte]
[گذشته کامل: gelohnt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
ارزش (چیزی را) داشتن
ارزیدن
1.Das Geschäft hat sich gelohnt.
1. این تجارت ارزشش را داشت.
2.Es lohnt sich für uns alle, wenn wir uns Mühe geben.
2. برای همه ما ارزش دارد، وقتی به خودمان زحمت میدهیم. [تلاش میکنیم]
3.Für drei Tage zu meinen Eltern fahren lohnt sich nicht. Es ist zu weit.
3. برای سه روز، پیش والدینم رفتن ارزشش را ندارد. آنجا خیلی دور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
lohnbüro
lohnabrechnung
lohn
logo
logischerweise
lohnend
lohnenswert
lohnkosten
lohnsteuer
lohnsteuerkarte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان