[فعل]

sich lohnen

/ˈloːnən/
فعل بازتابی
[گذشته: lohnte] [گذشته: lohnte] [گذشته کامل: gelohnt] [فعل کمکی: haben ]

1 ارزش (چیزی را) داشتن ارزیدن

  • 1.Das Geschäft hat sich gelohnt.
    1. این تجارت ارزشش را داشت.
  • 2.Es lohnt sich für uns alle, wenn wir uns Mühe geben.
    2. برای همه ما ارزش دارد، وقتی به خودمان زحمت می‌دهیم. [تلاش می‌کنیم]
  • 3.Für drei Tage zu meinen Eltern fahren lohnt sich nicht. Es ist zu weit.
    3. برای سه روز، پیش والدینم رفتن ارزشش را ندارد. آنجا خیلی دور است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان