[اسم]

der Monitor

/ˈmoːnitoːɐ̯/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Monitore] [ملکی: Monitors]

1 مانیتور نمایشگر

  • 1.Der Arzt zeigte mir meine Herzfrequenz auf einem Monitor.
    1. پزشک ضربان قلبم را به من روی یک مانیتور نشاد داد.
  • 2.Ich habe mir einen größeren Monitor gekauft. Das ist besser für meine Augen.
    2. من برای خودم یک مانیتور بزرگتر خریدم. این برای چشمانم بهتر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان