Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . مادر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Mutter
/ˈmʊtɐ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Mütter]
[ملکی: Mutter]
1
مادر
1.Dieser Raum ist für Mütter mit kleinen Kindern reserviert.
1. این اتاق برای مادرهای همراه بچههای کوچک رزرو شدهاست.
2.Frau Berghäuser ist die Mutter von Michaela.
2. خانم "برگهیسر" مادر "میشئیلا" است.
3.Meine Mutter heißt Klara.
3. نام مادر من "کلارا" است.
4.Sie telefoniert täglich mit ihrer Mutter.
4. او هر روز با مادرش تلفنی صحبت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mutmaßung
mutmaßlich
mutmaßen
mutlosigkeit
mutlos
muttermilch
mutterschaft
mutterschaftsurlaub
mutterschutz
muttersprache
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان