[قید]

nämlich

/ˈnɛːmlɪç/
غیرقابل مقایسه

1 زیرا چون که

مترادف و متضاد da denn weil wie bekannt ist wie man weiß
  • 1.Er ist gut gelaunt, er hat nämlich seine Prüfung bestanden.
    1. او سر حال است چون که در آزمونش پذیرفته شد.
  • 2.Er konnte heute nicht kommen, er ist nämlich krank.
    2. او امروز نیامد چون مریض است.
  • 3.Meine Frau kann leider nicht kommen, sie ist nämlich krank.
    3. متاسفانه همسرم نمی‌تواند بیاید زیرا که بیمار است.

2 به این صورت در واقع

مترادف و متضاد das heißt genauer gesagt und zwar
  • 1.Es gibt vier Jahreszeiten, nämlich Frühling, Sommer, Herbst und Winter.
    1. چهار فصل وجود دارد، به این صورت بهار، تابستان، پاییز و زمستان.
  • 2.Ich werde Anfang nächster Woche kommen, nämlich am Dienstag.
    2. من اول هفته آینده می‌آیم، در واقع روز سه شنبه.
  • 3.Nächstes Jahr, nämlich im Mai, fliegen wir in die USA.
    3. سال آینده، در واقع در "می"، ما به آمریکا پرواز می‌کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان