[صفت]

nüchtern

/ˈnʏçtɐn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: nüchterner] [حالت عالی: nüchternsten]

1 ناشتا شکم‌خالی

  • 1.Ich kann auf nüchternen Magen keinen Alkohol trinken.
    1. من نمی‌توانم با معده ناشتا [معده خالی] الکلی بنوشم.
  • 2.Zur Untersuchung erscheinen Sie bitte nüchtern.
    2. لطفا برای آزمایش شکم‌خالی حاضر بشوید.

2 هشیار [متضاد مست]

مترادف و متضاد betrunken
  • 1.Nach zwei Gläsern Wein war er nicht mehr ganz nüchtern.
    1. او بعد از دو لیوان شراب دیگر کاملا هشیار نبود.

3 واقع‌بینانه عینی

  • 1.Der Brief war nüchternen Stil geschrieben.
    1. نامه به سبکی واقع‌بینانه نوشته شده بود.
  • 2.Informatiker sind häufig sehr nüchtern denkende Menschen.
    2. دانشمندان رایانه اغلب انسان‌های بسیار واقع‌بین و متفکری هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان