[اسم]

der Nagel

/ˈnaːɡəl/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Nägel] [ملکی: Nagels]

1 ناخن

  • 1.Ich muss mir die Fingernägel schneiden.
    1. من باید ناخن های دستم را کوتاه کنم.

2 میخ

  • 1.Kannst du mir den Nagel in die Wand schlagen?
    1. می‌توانی برای من یک میخ در دیوار بکوبی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان