[صفت]

naiv

/naˈiːf/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: naiver] [حالت عالی: naivsten]

1 ساده‌لوح

مترادف و متضاد ahnungslos arglos
  • 1.Er ist naiv wie ein Kind.
    1. او مانند یک کودک، ساده‌لوح است.
  • 2.Ich glaube nicht alles, was ich online lese: Ich bin nicht naiv.
    2. من به هر چیزی که آنلاین می‌خوانم باور ندارم؛ من ساده‌لوح نیستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان