1.Es ist nicht mehr viel Zeit. Nur noch fünf Minuten.
1.
دیگر وقت زیادی نماندهاست. فقط پنج دقیقه دیگر.
2.Haben Sie noch einen Wunsch? – Ja, bitte noch ein Bier.
2.
آیا خواسته دیگری دارید؟ - بله، لطفاً یک آبجوی دیگر.
3.Ich habe nur noch 20 Euro.
3.
من فقط 20 یورو دیگر دارم.
4.Meine Freundin studiert, und abends arbeitet sie noch als Kellnerin.
4.
دوست من درس میخواند و شبها بهعنوان گارسون هم کار میکند.
5.Wie lange müssen wir noch warten?
5.
چقدر وقت دیگر باید منتظر بمانیم؟
6.Wir warten noch fünf Minuten.
6.
ما پنج دقیقه (دیگر) هم صبر میکنیم.
noch (ein)mal
یکبار دیگر
Könnten Sie das noch einmal wiederholen?
میتوانید این را یکبار دیگر تکرار کنید؟
2
هنوز
مترادف و متضاد
bis heute
bis jetzt
bisher
momentan
nicht mehr
1.Arbeitest du noch als Verkäuferin?
1.
آیا هنوز بهعنوان فروشنده کار میکنی؟
2.Gestern war er noch gesund, aber heute liegt er im Krankenhaus.
2.
او دیروز هنوز حالش خوب بود، اما امروز در بیمارستان است.
3.Mein Bruder geht noch zur Schule.
3.
برادر من هنوز به مدرسه میرود.
4.Vielleicht kommt er noch.
4.
شاید هنوز بیاید.
noch nicht
هنوز نه
Bist du fertig? – Nein, noch nicht ganz.
آیا آمادهای؟ - نه، هنوز کاملاً نه.
immer noch/noch immer
هنوز
1.
Er ist immer noch nicht fertig.
1.
او هنوز آماده نیست.
2.
Wir wissen noch immer nicht mehr.
2.
ما هنوز بیشتر از این نمیدانم.
توضیحاتی در رابطه با واژه noch
واژه "noch" بهمعنای هنوز در دو حالت زیر کاربرد دارد:
-موقعیتی که تا لحظه مشخصی بهطول انجامیدهاست اما ممکن است که بهزودی پایان بپذیرد. مثال:
"?Hast du dein altes Fahrrad noch" (آیا هنوز دوچرخه قدیمیات را داری؟)
-موقعیتی که پابرجا بودهاست اما دیگر وجود ندارد. مثال:
".Gestern war er noch gesund, aber heute liegt er im Krankenhaus" (او دیروز هنوز سر حال بود ولی امروز در بیمارستان قرار دارد.)
3
بهمراتب
1.Die alte Wohnung war schon sehr schön, aber diese hier ist noch schöner.
1.
خونه قدیمی خیلی خوشگل بودا، اما اینجا بهمراتب خوشگلتره.
2.Er spielt recht gut Klavier, aber sie spielt noch viel besser.
2.
اون مرده خیلی خوب پیانو میزنه، اما این خانمه بهمرتب بهتر (پیانو) میزنه.
4
[بیان هشدار یا اخطار]
1.Das wirst du noch bereuen!
1.
تو که از اون (کار) پشیمون میشی (گفته باشم)!
2.Wenn du so weitermachst, bringst du dich noch um!
2.
اگر تو همینطوری ادامه بدی، خودت رو میکشیا.
5
همین
1.Das habe ich gerade noch geschafft.
1.
من همین حالا انجامش دادهام.
2.Ich werde noch heute Abend zu ihr gehen.
2.
من همین امشب پیش او خواهم رفت.
6
تا همین
1.Können Sie das noch vor Montag erledigen?
1.
شما میتونید این رو تا همین قبل از دوشنبه انجام بدید؟
2.Vor Galileo Galilei glaubte man noch, dass die Sonne um die Erde kreise
2.
تا همین قبل از گالیلئو گالیله انسان فکر کیکرد که خورشید دور زمین میچرخد.
7
حالا (بیان قصد)
1.Ich komme noch darauf zurück.
1.
حالا مطرحش میکنم.
8
حالا (بیان احتمال در آینده)
1.Sie kommt bestimmt noch.
1.
اون حالا حتماً میاد.
9
بلافاصله (بیان رویداد سریع)
1.Sie haben noch am selben Tag geheiratet.
1.
اونها بلافاصله در همون روز ازدواج کردند.
2.Sie starb noch am Unfallort.
2.
او (بلافاصله) در همون صحنه تصادف مرد.
10
باز حالا
1.Da hast du noch Glück gehabt. -der Unfall hätte viel schlimmer ausgehen können.
1.
باز حالا شانس آوردی. -تصادف میتونست بدتر از اینا بشه.
2.Hier ist ja noch ordentlich. -du solltest mal mein Zimmer sehen!
2.
باز حالا اینجا واقعاً مرتب است. -تو باید اتاق من رو ببینی بابا!
11
باز حالا
1.Diese Äpfel sind zwar klein, aber dafür haben sie noch Geschmack!
1.
سیبها اگرچه کوچک هستند، اما باز حالا طعم خودشون رو دارند!
12
حداقل
1.Das wirst du ja noch für mich tun können!
1.
تو که حداقل میتونستی این کار رو برای من بکنی!
13
هر چقدر (هم) که
noch so
هرچقدر (هم) که
1.
Wenn der Film noch so interessant ist, ich sehe ihn trotzdem nicht an!
1.
هر چقدر هم که فیلم جذاب باشه، من اون رو تماشا نمیکنم.
2.
Wenn du noch so sehr bittest, ich erlaube es nicht
2.
هر چقدر هم که زیاد خواهش کنی، من بهت اجازه اون رو نمیدم.