[اسم]

der Onkel

/ˈɔŋkəl/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Onkel] [ملکی: Onkels]

1 عمو یا دایی شوهر خاله، شوهر عمه

  • 1.Ich habe meinen Onkel lange nicht gesehen.
    1. من عمویم را مدت‌ها است ندیده‌ام.
  • 2.Nächste Woche fahre ich zu meinem Onkel nach Berlin.
    2. هفته بعد من به برلین پیش عمویم می‌روم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان