Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . کارآمد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
optimieren
/ɔptiˈmiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: optimierte]
[گذشته: optimierte]
[گذشته کامل: optimiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
کارآمد کردن
بهبود بخشیدن
مترادف و متضاد
bessern
verbessern
1.Die Firma optimierte ihre Strategie, um mehr Umsatz zu erzielen.
1. شرکت برای رسیدن به فروش بیشتر راهبردش را کارآمد کرد.
2.Sie haben die Erziehung in der Gruppe optimiert.
2. آنها آموزش گروه را بهبود بخشیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
optimal
optiker
optik
oppositionell
opposition
optimierung
optimismus
optimist
optimistisch
option
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان