[فعل]

organisieren

/ɔʀɡaniˈziːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: organisierte] [گذشته: organisierte] [گذشته کامل: organisiert] [فعل کمکی: haben ]

1 هماهنگ کردن سازمان دادن

  • 1.Die Feier war gut organisiert worden.
    1. جشن خوب سازمان داده شده بود.
  • 2.Für den nächsten Sommerurlaub habe ich schon alles organisiert.
    2. برای تعطیلات تابستانی بعدی من از همین حالا همه چیز را هماهنگ کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان