Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . شریک زندگی
2 . شریک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Partner
/ˈpaʁtnɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Partner]
[ملکی: Partners]
[مونث: Partnerin]
1
شریک زندگی
همسر، یار
1.Beide Partner kümmern sich um die Kinder.
1. هر دو همسر مراقب بچهها هستند.
2.Sie ist meine Partnerin.
2. او شریک زندگی من است.
3.Sie ist ohne ihren Partner zur Feier gekommen.
3. او بدون همسرش به جشن آمد.
2
شریک
شریک تجاری
1.Frau Janßen ist meine Geschäftspartnerin.
1. خانم "یانسن" شریک تجاری من است.
2.Wir haben das Geschäft zusammen. Wir sind Partner.
2. ما این مغازه را با هم داریم [این مغازه مشترک ما است]. ما شریک هستیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
partizip
partitur
partisan
partie
parterre
partnerschaft
partnerschaftlich
partnerstadt
partnersuche
party
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان