[اسم]

der Pionier

/pi̯oˈniːɐ̯/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Pioniere] [ملکی: Pioniers] [مونث: Pionierin]

1 پیشرو پیشگام

مترادف و متضاد Wegbereiter
  • 1.Er gilt als Pionier der Raumfahrt.
    1. او به‌عنوان پیشرو در فضانوردی محسوب می‌شود.
  • 2.Mein Vater war seinerzeit einer der Pioniere.
    2. پدرم در زمان خودش یکی از پیشگامان بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان