[اسم]

die Plantage

/planˈtaːʒə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Plantagen] [ملکی: Plantage]

1 مزرعه کشتزار

مترادف و متضاد Bauernhof Farm
  • 1.Die Sklaven wurden gezwungen, ohne Bezahlung auf den Plantagen zu arbeiten.
    1. برده‌ها به کارکردن بدون حقوق بر روی مزرعه‌ها اجبار می‌شدند.
  • 2.Wir haben Teeplantage in Malaysia besucht.
    2. ما از کشتزار چای در مالزی دیدن کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان