Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . مزرعه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Plantage
/planˈtaːʒə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Plantagen]
[ملکی: Plantage]
1
مزرعه
کشتزار
مترادف و متضاد
Bauernhof
Farm
1.Die Sklaven wurden gezwungen, ohne Bezahlung auf den Plantagen zu arbeiten.
1. بردهها به کارکردن بدون حقوق بر روی مزرعهها اجبار میشدند.
2.Wir haben Teeplantage in Malaysia besucht.
2. ما از کشتزار چای در مالزی دیدن کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
planschen
planschbecken
planmäßig
planke
planierraupe
planung
planwirtschaft
plastik
plastikabfall
plastikbeutel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان