[فعل]

prahlen

/ˈpʀaːlən/
فعل ناگذر
[گذشته: prahlte] [گذشته: prahlte] [گذشته کامل: geprahlt] [فعل کمکی: haben ]

1 پز دادن فخر فروختن

مترادف و متضاد angeben
  • 1.Du willst mit deinem neuen Auto prahlen?
    1. آیا تو می‌خواهی با ماشین جدیدت پز بدهی؟
  • 2.mit seinen Erfolgen prahlen
    2. با موفقیت‌هایش فخر فروختن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان