[صفت]

problemlos

/pʀoˈbleːmloːs/
غیرقابل مقایسه

1 بدون مشکل بدون دردسر

  • 1.Die Installation war problemlos und nicht schwierig.
    1. نصب بدون دردسر بود و سخت نبود.
  • 2.Kais bisheriges Leben verlief völlig problemlos.
    2. زندگی قبلی "کای" کاملا بدون دردسر در جریان بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان