Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . تمیز کردن
2 . واکس زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
putzen
/ˈpʊtsən/
فعل گذرا
[گذشته: putzte]
[گذشته: putzte]
[گذشته کامل: geputzt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تمیز کردن
پاک کردن، مسواک زدن
1.Hast du dir schon deine Zähne geputzt?
1. آیا دندانهایت را تمیز کردهای [مسواک زدهای]؟
2.Ich muss heute noch die Wohnung putzen.
2. من باید امروز خانه را تمیز کنم.
3.Ich muss noch das Bad putzen.
3. من باید حمام را هم تمیز کنم.
2
واکس زدن
برق انداختن
1.Du musst deine Schuhe putzen.
1. تو باید کفشهایت را واکس بزنی.
2.Ich muss ein paar Schuhe putzen.
2. من باید یک جفت کفش را واکس بزنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
putz
putschversuch
putschen
putsch
puter
putzfrau
putzhilfe
putzig
putzmann
putzmittel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان