[قید]

rückwärts

/ˈʁʏkˌvɛʁts/
غیرقابل مقایسه

1 از عقب از پشت، دنده عقب

  • 1.Er fuhr sein Auto rückwärts in die Garage.
    1. او ماشینش را دنده عقب داخل پارکینگ برد.
  • 2.Ich fahre immer rückwärts in meine Garage.
    2. من همیشه دنده عقب به پارکینگم می‌روم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان