[اسم]

das Radio

/ˈʀaːdɪ̯o/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Radios] [ملکی: Radios]

1 رادیو

  • 1.Auch bei der Arbeit höre ich Radio.
    1. من سر کار هم رادیو گوش می‌کنم.
  • 2.Ich höre im Auto oft Radio.
    2. من در ماشین اغلب رادیو گوش می‌کنم.
  • 3.Ich möchte mir ein neues Radio kaufen.
    3. من می‌خواهم یک رادیوی جدید برای خودم بخرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان