[فعل]

re­in­te­g­rie­ren

/ʁeˌɪnteˈɡʁiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: reintegrierte] [گذشته: reintegrierte] [گذشته کامل: reintegriert] [فعل کمکی: haben ]

1 سامان دادن تجدید کردن

  • 1.Daneben ist es gelungen, rund 60 intern Mitarbeiter durch gezielte Trainingsmaßnahmen wieder zu reintegrieren.
    1. در کنارش سامان‌دادن دوباره 60 همکار داخلی با اقدام‌های تمرینی هدفمند، انجام شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان