[اسم]

die Rechnung

/ˈʀɛçnʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Rechnungen] [ملکی: Rechnung]

1 محاسبه

مترادف و متضاد Berechnung Kalkulation Überschlag
  • 1.Die Rechnungen waren richtig.
    1. محاسبات درست بودند.
komplizierte/schwere/... Rechnung
محاسبات پیچیده/سخت/...
  • Komplizierte Rechnungen mache ich mit dem Taschenrechner.
    من محاسبات پیچیده را با ماشین‌حساب انجام می‌دهم.

2 صورت‌حساب فاکتور

مترادف و متضاد Forderung Zeche
  • 1.Die Rechnung , bitte .
    1. صورت‌حساب، لطفاً.
Rechnung bezahlen
صورت‌حساب [فاکتور و ...] را پرداخت کردن
  • Diese Rechnung muss bis zum 3. 11. bezahlt werden.
    فاکتور باید تا 3 نوامبر پرداخت شود.
eine Rechnung für etwas (Akk.) brauchen
یک صورتحساب [فاکتور و ...] برای چیزی احتیاج داشتن
  • Brauchen Sie für diese Reparatur eine Rechnung?
    آیا برای این تعمیر به فاکتور نیاز دارید؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان