[قید]

rechtzeitig

/ˈʀɛçtˌʦaɪ̯tɪç/
غیرقابل مقایسه

1 سر وقت سر زمان، در زمان

  • 1.Bitte weck mich rechtzeitig. Ich muss pünktlich sein.
    1. لطفا من را سروقت بیدار کن. من باید وقت شناس باشم.
  • 2.Den Verletzten konnte rechtzeitig geholfen werden.
    2. زخمی توانست در زمانش درمان شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان