Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . تمیز کردن
2 . خشک شویی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
reinigen
/ˈʁaɪ̯niɡən/
فعل گذرا
[گذشته: reinigte]
[گذشته: reinigte]
[گذشته کامل: gereinigt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
تمیز کردن
1.Reinige hin und wieder deine Computermaus.
1. مووس کامپیوتر را هر چند وقت یکبار تمیز کنید.
2
خشک شویی کردن
به خشک شویی فرستادن
1.Hast du meinen Anzug reinigen lassen?
1. آیا کت و شلوارم را به خشک شویی دادی؟
2.Ich möchte diesen Anzug reinigen lassen.
2. من می خواهم این کت و شلوار را برای خشک شویی بدهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
reinheit
reingewinn
reinfallen
reinfall
reinen tisch machen
reinigung
reinigungsfrau
reinkommen
reinlich
reinlichkeit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان