[اسم]

der Ruhm

/ʁuːm/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Ruhm(e)s]

1 شهرت آوازه

مترادف و متضاد berühmtheit Weltruf
  • 1.Er fühlte sich unglücklich und all sein Ruhm und all seine Macht waren ihm nichts mehr wert.
    1. او احساس ناراحتی می‌کرد و تمام شهرت و همه قدرتش دیگر برایش ارزشی نداشتند.
  • 2.Jeder Schriftsteller strebt nach Ruhm.
    2. هر نویسنده‌ای برای شهرت تلاش می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان