[صفت]

ruppig

/ˈʁʊpɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: ruppiger] [حالت عالی: ruppigsten]

1 بی‌ادب پررو

مترادف و متضاد flegelhaft ungeschliffen
  • 1.Er war sehr ruppig zu uns.
    1. او با ما خیلی پررو بود [او خیلی با پررویی رفتار کرد].
  • 2.Er wirkt ruppig und barsch, ist aber eigentlich ein sehr netter Mensch.
    2. او خشن و بی‌ادب به‌نظر می‌رسد ولی در واقع فردی بسیار مهربان است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان